عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

به نام خدای رحمان ورحیم

خیلی وقته اینجا آب و جارو نشده.نمیدونم چرا دل نوشتن هم دیگه نیست!

تا وقتی آدم مجرده و از هفت دولت آزاد!دلش میخواد مدام بگه و بنویسه!

ولی وقتی دیگه بار یه خونه و بچه رو دوشت باشه دیگه فقط دنبال یه لحظه سکوت و سکونی!

اما هنوز بزرگ شدن و مادر شدنم رو باور ندارم!

من هنوز تو حال و هوای درس و کلاس مدرسه و دانشگاه و جامعه الزهرام!

هنوز همون آدمی که یه لحظه آروم و قرار روحی و جسمی نداشته و نداره!

سعی میکنم دوباره بیام و بنویسم.

ولی بعد خوندن درسای جامعه دیگه نمیتونم مثل قبل از خدا و اهل بیت بگم.

حتی از شهدا!!

من با این ذوات مقدسه به اندازه عمق پستی خودم و اوج عزت و بزرگواری ایشان

فاصله دارم.

اگه یه روز اومدم و نوشتم بدونید دیگه این حرفا رو از زبون یه بی معرفت بی وفا می شنوید.

شما اینطور نباشید!

حرف درست و راست رو بشنوید و عمل کنید حتی اگه گوینده عامل نبود.

به نام آنکه رحمان و رحیم است و او رب جلیل و حکیم است. 

 

این روزها تمام فکر وحسرت من شده عرفه کربلا باشیم و یا برای پیاده روی اربعین .... 

 

نمیدونم چرا ایندفعه که از کربلا برگشتم حالم فرق می کنه. 

 

هرگز لحظه ای رو که می خواستم برای آخرین بار ازحرم بیرون بیام یادم نمیره. 

 

نیمه های شب؛سکوت حرم؛گریه های بی اختیارو بلند بلند من... 

 

احساس می کردم نمی تونم وداع کنم و انگار دلم داشت از جاکنده می شد. 

 

انگار فقط من بودم و حرم و حرم و حرم..... 

 

خدای من! حرم شبیه بهشت بود؛پراز تاج گل و گل هایی که برای میلاد آقا آورده بودند.  

 

و من این روزها دلتنگ حرم کرببلایم؛و هرگز فراموش نمیکنم لطف بی حد مولایم را.