عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

                          بسم الله الرحمن الرحیم

سلام آقاجون!

می خوام ایندفعه خیلی خودمونی باهات صحبت کنم!

من خسته ام!

روحم، جسمم،حتی امیدم.....تمام وجودم خسته است!

من ....من.......

من گم شدم........!

من .......من حتی نمی دونم دقیقا چه حالی دارم!

بیا منو با خودت ببر....

اصلا من قول می دم اذیتت نکنم،فقط همرات باشم همین!

من گم شدم...........

من گم شدم........................

شیطان مرا فریفت و به آرزویش رسید...

من ماندم و کوله بار گناهانم.....که حتی نمی تونم با وجودشون

سرم رو رو به آسمون بلند کنم......

ای کاش،ای کاش........

هیچی......

ای کاش من نیز آدم خوبی بودم!

همین!

آه......آه..........و صد آه

من دیگه روی برگشت ندارم!   امابه قول شاعر

عمری به خدا نمی رود از یادم

                        خوردم به زمین و داده ای امدادم

از بس که گناه سرزد و دیدی تو

                         آقا نکند ز چشمتان افتادم

به امید روزی که مرا نیز با خود ببری...

فقط با این امید زنده مانده  و می مانم...!

 

 

دست رحمت

                              

 

روایت شده که امام باقر (ع) فرمودند:

((هنگامی که قائم ما قیام کنددست رحمت خود را بر سر

بندگان می گذارد،و با آن،عقل های آنها را از پراکندگی نجات

داده و متمرکزمی سازد،وقدرت تفکر و اندیشه آنها را بالا می

می برد و کامل می گرداند.))