به نام خدای رحمان ورحیم
خیلی وقته اینجا آب و جارو نشده.نمیدونم چرا دل نوشتن هم دیگه نیست!
تا وقتی آدم مجرده و از هفت دولت آزاد!دلش میخواد مدام بگه و بنویسه!
ولی وقتی دیگه بار یه خونه و بچه رو دوشت باشه دیگه فقط دنبال یه لحظه سکوت و سکونی!
اما هنوز بزرگ شدن و مادر شدنم رو باور ندارم!
من هنوز تو حال و هوای درس و کلاس مدرسه و دانشگاه و جامعه الزهرام!
هنوز همون آدمی که یه لحظه آروم و قرار روحی و جسمی نداشته و نداره!
سعی میکنم دوباره بیام و بنویسم.
ولی بعد خوندن درسای جامعه دیگه نمیتونم مثل قبل از خدا و اهل بیت بگم.
حتی از شهدا!!
من با این ذوات مقدسه به اندازه عمق پستی خودم و اوج عزت و بزرگواری ایشان
فاصله دارم.
اگه یه روز اومدم و نوشتم بدونید دیگه این حرفا رو از زبون یه بی معرفت بی وفا می شنوید.
شما اینطور نباشید!
حرف درست و راست رو بشنوید و عمل کنید حتی اگه گوینده عامل نبود.