عرشیان خاک نشین
هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوزعرشیان خاک نشین
هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوزبدون تو زندگی را نمی خواهم!
هوالعشق ....
دلم عجیب گرفته،غروب بی تو بد است
قسم به عشق که هر چیز خوب بی تو بد است!
نگاه کوچه ها سمت کوچه می چرخند
چه قدر شهر در این چار چوب بدون تو بد است!
دلم گرفته ،سرم گیج می رود ...یعنی
بقیش هم من بگم: یعنی اینجا همه چیز بدون تو بد است!
سخت می گذره آقا.......دلم برای بوی پیراهن یوسف گمشده ام تنگه!
بیا وگرنه در این انتظار خواهم مرد.....
خدایا به لبان تشنه و سوخته امام حسین
به حق دل سوخته حضرت عباس
به حق چشم انتظاری خانم رباب
به ادب خانم ام البنین
به خون دل پیامبر
به غربت علی و فاطمه
به خون جگری اما حسن و اهل بیت................
اللهم عجل لولیک الفرج
نیمه کاره مانده است گفتگوی من چرا ؟
تا نمی کنی تو با خلق و خوی من چرا ؟
هرچقدر با تو من ساده حرف می زنم
تیر طعنه می کشی رو به سوی من چرا ؟
بغض و ناله اشک و آه ... زخم زخم یک نگاه...!
در تو بی اثر شده ست های و هوی من چرا ؟
تا سوال می کنم از دلیل رفتنت
می بری تو در جواب آبروی من چرا؟
شوکران درد را بی تو سر کشیده ام
زهر می کنی تو باز در سبوی من چرا؟
صبح و شام جاده را منتظر نشسته ام
رد نمی شوی تو از روبروی من چرا؟
هر قدم که می روم دور می شوم ز تو
بی نتیجه مانده است جستجوی من چرا ؟
جای اینکه لحظه ها بی تو باورم کنند
تیغ را نشانده اند بر گلوی من چرا !؟
ناگهان دلت گرفت رفتی و از آن به بعد ...
برنگشته ای هنوز... آرزوی من! چرا ؟
از زبان تلخ من تا وداع تلخ تو ...
برده ای تو با خودت رنگ و بوی من چرا ؟
مثل ماه پشت ابر از چه رو نهان شدی !؟
رخ نشان نمی دهی ... خوب روی من! چرا ؟
هادی
عجب روزگاری است آفا!
می لرزم،می ترسم؛بیبن مرا!
بال و پر پروازم زخمی است؛رد خون را ببین!
می ترسم آقا.......می ترسم،کمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
آقا می لرزم!دستان سردم را بگیر!در دستانت فشار بده
می خواهم گرمای دستانت را حس کنم...........می خواهم......می خواهم!!
نمی خواهم قبل از چشیدن سردی خاک گور گرمای دستانت از من دریغ شود!
می خواهم در آغوش پر مهرت مرا جای دهی.......
آقا جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان.............کجایییییییییییییییییییییییییییی
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.................آقام کجاست؟
کجایی آفا؟..............اینجا تاریکه!........من گم می شوم میان این تاریکیها
یعنی گم شدم...............بیا ..جان مادرت دستم را بگیر.
*** اللهم عجل لولیک الفرج ***
یا فاطمه (س)
هوای من دلش باران می خواهد
اشکانم تا به کی خشک بمانند؟
تا به کی نمی توانند باران را ببوسند؟
-------------------
غریب همیشه آشنای من
به شکوه نجوای کودکانه
میخوانمت
شرک از نوعی دیگر