عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

فقط کمی..خلوص!

                                             یا ربی

زمان در گذر است و من نیز........

خاموشم اما پر از فریادهای نهفته که که مثل طوفان های سهمگین و خانمان سوز

درونم در حال پیچ و تاب خوردن است!

من در گذرم ......زمان نیز.........باید گذاشت و گذشت.............

باید رفت............تا افق های بی کران ........کرانه را دوست ندارم مگر برای کمی ماندن!

باید رفت ...........

دلم معلوم نیست چه می خواهد........درست حرف نمی زند.......مثل کودکان مدام

بهانه می گیرد.......

بریده ام.....نفس نفس میزنم.........تشنه ام...........کو ساغر و کو ساقی!

چرا ...............چگونه..........کجا...........زمان..........واژه های تکراری هر زمان!

رفتن ......چه واژه غریب و زیبایی .........اما چگونه رفتن زیباتر!

ای کاش یاد بگیرم فقط حرف دلم را بنویسم!!!............کمی خلوص.......

می شکنم ............می گریم ........می میرم.........فقط کمی خلوص .....

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فطرس جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:39 ب.ظ

حسرت به دل ماندیم که یک بار از آبجی نینیتون اینجا چیزی بنویسید.اون بنده خدا هم حق و حقوق داره چه گناهی کرده که شده آبجیه شما؟ هوم؟ بازم جواب لطفا خانم.
هنوز هم معتقدم اخلاص و چقدر ما از آن دور افتاده ایم... باور کنید هنوز هم ...

نمی دونم والا!..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد