عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

عرشیان خاک نشین

هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین این در خانه عشق است که باز است هنوز

بقیع ...

                                           بسم الله الرحمن الرحیم

و خدا داند که من  دلتنگم....

یادش بخیر اولین باری که دیوار بقیع را دیدم...خیلی ناگهانی بود....اشک هایی که

بعد از آن نگاه سرازیر شد هم ناگهانی بود....گریه ای که از سوز دل بود...شاید هم

از شوق نگاه...اما فکر کنم هر دو بود!

امشب هم شب عجیبی است!.....نمی دانم چرا مدام فکر می کردم بانویی

دل شکسته از پشت پنجره های بقیع منظر بازگشت فرزندانش است...

اما از پسرش چیزی جز سپری خونی و...بازنگشت

بانویی که پسرش خدای ادب بود.......اما عباس(ع)..بازنگشت..فنا شد در حسین(ع)..

عون و جعفر و عبدالله هم که پیش از عباس فنا شدند.اما انگار هیچ کس عباس نشد!!

یاد این شعر میفتم

یادم ز وفای أشجع الناس آید             وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری            هیهات برادری چو عباس آید

آقا جان اگر از تو می گویم..اگر برای تو بد می شود گنه کاری از تو یاد کند

مرا ببخش......اما.......چه بد شد برای تو که من تو را دوست دارم!

نه ...نه ....تو عظمت و جلال و شکوهت بیش از اینهاست! پس بگذار بگویم:

یا أباالغوث ادرکنی

 

سبک شدم....

                                                بسم الله

بی مقدمه بگم.....هر چی باشه یه عمر در خونه شما اهل بیت ریزه خواری کردم.

هر چی باشه یه عمر اشک ریختم...یه عمر تو عزاها مشکی پوشیدم...

یه عمر کنیزتون بودم....به خوبی و بد بودنم کاری ندارم

من الان به شما نیاز دارم....بیش از هر زمان.......

اما یک چیز آرامش بخشه...اونم اینه که دیگه کسی فکر نمی کنه من  آدم خوبی

هستم!!!!

خدایا منو نیگا کن.........باشه.........

خوب خدا جون خیال منو راحت کن.یا این وری کن ما رو یا اون وری..

 

ادامه مطلب ...